کمک آنلاین

میشه یلدا یه دقیقه امید بیشتر بشه؟

  • ۳۰ آذر ۰۳
  • 175 بازدید

آیهان عاشق آجیل بود؛ اما همیشه فندق‌ها رو جدا می‌کرد. سر همین ماجرا، پرستارا بهش می‌گفتن «فندق». آیهان چهار سالش بود که اومد محک، و…

به شیرینی سلامت

  • ۱۹ آبان ۰۳
  • 318 بازدید

با جعبه شیرینی ایستاده کنار در شیشه‌ای کلینیک محک و با خوشحالی به هرکی از کنارش رد می‌شه تعارف می‌کنه. گفت: خاله بفرما شیرینی. ازش…

صبورتر از شب، روشن­تر از صبح

  • ۱۷ آبان ۰۳
  • 315 بازدید

تولد ابوالفضل بود. همه دورش جمع شدن و منتظر بودن که ببینن چی آرزو می‌کنه. آروم چشماش رو بست و گفت: «آرزو می‌کنم پرستارها هرچی…

برای مادر بخش پیوند

  • ۱۵ مهر ۰۳
  • 345 بازدید

از قدیمی‌های بیمارستان محکه؛ می‌‌گه: یه بار تصمیم گرفتم که محل کارم رو عوض کنم؛ اما دید‌م نمی‌تونم. دیگه فهمیدم که محک برای ما فقط…

با هر قدمی، همراهمون باش

  • ۳ شهریور ۰۳
  • 369 بازدید

هی داره سرک می‌کشه؛ میاد و میره. از اون بچه‌هاست که اگه یه جا گیرت بیاره، انقدر سوال می‌پرسه تا کلافت ‌کنه. بعد از کلی…

قلک محک، نشونی از ما

  • ۲۱ مرداد ۰۳
  • 636 بازدید

یکی از همکارامون برامون تعریف می‌کرد «دیروز برای یه کاری رفته بودم پاکدشت، موقع برگشت توی پمپ‌بنزین، یه قلک محک دیدم. خوشحال شدم که اونجا…

محمدپارسای ما خوره کتابه

  • ۲۰ مرداد ۰۳
  • 576 بازدید

دوشنبه‌های هر هفته وعده دیدار ما و بچه‌های محکه! کل هفته منتظریم تا همراه چرخ دستی قشنگمون که کلی کتاب خوندنی و بامزه کودک و…

ببخشید؛ من خیلی شکموام

  • ۱۴ مرداد ۰۳
  • 634 بازدید

امروز یکساله که امیرعلی خوب خوب شده و میره کلاس هفتم. بیشتر از دکتر، پرستار و خدمه بیمارستان، از غذاهای محک تشکر می‌کرد؛ از کوفته…